شعر كامل باز باران با ترانه..........
باز باران با ترانه با گهرهای فراوان میخورد بر بام خانه من به پشت شیشه تنها ایستاده در گذرها رودها را افتاده شاد و خرم یک دو سه گنجشک پر گو باز هر دم می پرند این سو و ان سو می خورد بر شیشه و در مشت و سیلی آسمان امروز دیگر نیست نیلی یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگلهای گیلان کودکی ده ساله بودم شاد و خرم نرم و نازک چست و چابک از پرنده از چرنده از خزنده بود جنگل گرم و زنده اسمان آبی چو دریا یک دو ابر اینجا و آنجا چون دل من روز روشن ...